1 چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگی غم بر نتابد بیش ازین باید تن فرمودگی
2 نی نالهای نزدیک لب نی گریهای در دل گره یارب نصیب من مکن اینست اگر آسودگی
3 گفتی به عشق دیگری آلودهای تهمت مکن حاشا معاذالله کجا عشق من و آلودگی
4 رفت آن سوار تندرو ماند این سگ دنبالهدو بشتاب ای پای طلب یارب مبادت سودگی