1 چون غبار آیینه دار آن سیه پیراهنم کز جنون عشق دایم با گریبان دشمنم
2 مسکن من در سواد اعظم خاکستر است همچو اخگر خانه زاد دودمان گلخنم
1 غمش باشد شراب بیغش ما تراود آب حیوان زآتش ما
2 شکست بال شد در دام صیاد نخستین تیر روی ترکش ما
1 ز بسکه گردش چشم تو دیده مست مرا ز دل ربوده به غیر از تو هر چه هست مرا
2 ز خاکساری خود در طلسم آرامم نمی رسد چو غبار آفت شکست مرا
1 اندیشه کند قبله شکیبایی ما را آیینه کند آینه رسوایی ما را
2 تا عشق رمیدن کند از یاد نگاهی وحشت زخدا خواسته تنهایی ما را