- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون شمع رود شب همه شب دود ز سرمان زین گونه کرا روز به سر رفت؟ مگرمان
2 آذر بپرستیم و رخ از شعله نتابیم ای خوانده به سوی خود ازین راهگذرمان
3 در عشق تو ضرب المثل راهروانیم بگذار به ره خفته و از بیشه مبرمان
4 از بی خردی کوی ترا خلد شمردیم چونست که در کوی تو ره نیست دگرمان
5 مستیم بیا تن زن و لب بر لب ما نه حاشا که بود تفرقه لب ز شکرمان
6 طول شب هجران بود اندر حق ما خاص از همنفسان کس نشناسد به سحرمان
7 بی وجه می آشفته و خواریم بدا ما در میکده از ما نستانند اگرمان
8 از ارزش ما بی هنران مانده شگفتی در بند غم انداخته گردون به هنرمان
9 چون تازگی حوصله خویش نداند داند که بود ناله به امید اثرمان
10 غالب چه زیان ناله اگر گرمروی کرد سوزی به دل اندر نه و داغی به جگرمان