- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون شمع سوخت آتش محنت تن مرا غم پاره پاره ساخت دل روشن مرا
2 بر من بسوخت در غم عشقت دل رقیب شادم که غم بسوخت دل دشمن مرا
3 واجب شد اجتناب من از ماه پیکران چون فرض کرده اند بخود کشتن مرا
4 مردم بداغ لاله رخان گریهای ابر خواهم که لاله زار کند مدفن مرا
5 سویم نمی کند الم بی کسی گذر تا غم شناخت است ره مسکن مرا
6 عمریست کز لباس تعلق مجردم نگرفته است دست غمی دامن مرا
7 از غم مرا نماند فضولی ره گریز بگرفت سیل تفرقه پیرامن مرا