چون شمع سوخت آتش محنت تن از فضولی بغدادی غزل 41

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

چون شمع سوخت آتش محنت تن مرا

1 چون شمع سوخت آتش محنت تن مرا غم پاره پاره ساخت دل روشن مرا

2 بر من بسوخت در غم عشقت دل رقیب شادم که غم بسوخت دل دشمن مرا

3 واجب شد اجتناب من از ماه پیکران چون فرض کرده اند بخود کشتن مرا

4 مردم بداغ لاله رخان گریهای ابر خواهم که لاله زار کند مدفن مرا

5 سویم نمی کند الم بی کسی گذر تا غم شناخت است ره مسکن مرا

6 عمریست کز لباس تعلق مجردم نگرفته است دست غمی دامن مرا

7 از غم مرا نماند فضولی ره گریز بگرفت سیل تفرقه پیرامن مرا

عکس نوشته
کامنت
comment