- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون حباب آن دم که سیر آهنگ این دریا شدم درگشاد پردهٔ چشم از سر خود وا شدم
2 عرصهٔ آزادی از جوش غبارم تنگ بود بر سر خود دامنی افشاندم و صحرا شدم
3 معنیم از شوخی اظهار آخر لفظ توست بسکه رنگ بادهام بیپردهٔ مینا شدم
4 در فضای بیخودیها پی به حالم بردنست هر کجا سرگشتهای گم گشت من پیدا شدم
5 هر بن مویم تماشاخانهٔ دیدار بود عاقبت صرف نگه چون شمع سرتا پا شدم
6 خامشیهایم جهانی را به شور دل گرفت آخر از ضبط نفس صبح قیامت زا شدم
7 ای خوش آن وحدت کزو نتوان عبارت باختن میزند کثرت ز نامم جوش تا تنها شدم
8 داغ نیرنگم، مپرس از مطلب نایاب من جستوجوی هر چه کردم محرم عنقا شدم
9 شمع سیر انجمنها در گداز خویش داشت هر قدر از پیکر من سرمه شد بینا شدم
10 ماضی و مستقبل من حال گشت از بیخودی رفتم امروز آنقدر از خود که چون فردا شدم
11 فقر آخر سر ز جیب بینیازیها کشید احتیاجم جوش زد چندانکه استغنا شدم
12 گرچه بیدل شیشهٔ من ازفلک آمد به سنگ اینقدر شد کز شکستن یک دهنگویا شدم