1 چون دل شب حاملهٔ مهر گشت بر شب حامل مه کامل گذشت
2 حامل یک ماهه نه بل یکشبه تاجوری زاد در آن کوکبه
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها کجا خسپد کسی کش میخلد در سینه عقربها
2 همهشب در تب غم میپزم با زلف او حالی چه سوداهاست این یارب که با خود میپزم شبها
1 بشکفت گلها در چمن، ای گلستان من بیا سرو ایستاده منتظر، سرو روان من
2 از گریه من هر طرف، پر لاله و گل شد زمین وقتی به گلگشت، ای صنم، در گلستان من
1 اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خوب به غمزه دل بر باید ز سالک مجذوب
2 بلای مردم اهل نظر بود چشمت به ناز اگر به در آیی ز مکتب، ای محبوب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **