چون دل ما گر دل یک قطره از اسیر شهرستانی غزل 607

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

چون دل ما گر دل یک قطره باران تنگ بود

1 چون دل ما گر دل یک قطره باران تنگ بود دستگاه گریه بر ابر بهاران تنگ بود

2 تیغ مژگان تو می زد گر صلای قتل عام فرصت بسمل شدن بر جانسپاران تنگ بود

3 نا امیدی بین که بر مجنون عالمگرد ما کوه و صحرا چون دل امیدواران تنگ بود

4 رخصت صد خانقاهم بود از هر پیر عشق کار بر من چون دل پرهیزگاران تنگ بود

5 شوق تنهایی به زنجیر خیالم می کشد ورنه بر من زندگی بی دوستاران تنگ بود

6 توبه را تکلیف ساقی کرد لبریز شکست ساغر ما بی نصیب و ظرف یاران تنگ بود

7 هرکجا چیدم بساط نقد نظمی چون اسیر وقف دزدی شد که دست طبع یاران تنگ بود

عکس نوشته
کامنت
comment