1 چون دایره ما ز پوست پوشان توایم در دایرهٔ حلقه بگوشان توایم
2 گر بنوازی زجان خروشان توایم ور ننوازی هم از خموشان توایم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت
2 میسوختم آنچنانکه غیر از دل تو بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
1 ای شیر سرافراز زبردست خدا ای تیر شهاب ثاقب شست خدا
2 آزادم کن ز دست این بیدستان دست من و دامن تو ای دست خدا
1 عالم به خروش لااله الا هوست عاقل بگمان که دشمنست این یا دوست
2 دریا به وجود خویش موجی دارد خس پندارد که این کشاکش با اوست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به