- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون بر رخ ما عکس جمال تو برآید بر چهره ما خاک چو گلگونه نماید
2 خواهم که ز زنار دو صد خرقه نماید ترسابچه گوید که بپوشان که نشاید
3 اشکم چو دهل گشته و دل حامل اسرار چون نه مهه گشتست ندانی که بزاید
4 شاهیست دل اندر تن ماننده گاوی وین گاو ببیند شه اگر ژاژ نخاید
5 وان دانه که افتاد در این هاون عشاق هر سوی جهد لیک به ناچار بساید
6 از خانه عشق آنک بپرد چو کبوتر هر جا که رود عاقبت کار بیاید
7 آیینه که شمس الحق تبریز بسازد زنگار کجا گیرد و صیقل به چه باید