به خاطرم گله‌ای گشت از نظیری نیشابوری غزل 233

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

به خاطرم گله‌ای گشت و دوست دشمن شد

1 به خاطرم گله‌ای گشت و دوست دشمن شد دو دل چو شیر شکر بود سنگ و آهن شد

2 چو خانه سر کشتست عهد را بنیاد ز هر طرف که نسیمی وزید روزن شد

3 مرنج اگر نشدم مضطرب ز آمدنت چراغ دیده نمی داشت دیر روشن شد

4 در اشتیاق تو چندان صنم صنم گفتم که شرمسار ز خود زاهد و برهمن شد

5 سر از عنان تو گفتم برون توانم برد کمند پا و سرم طرف جیب و دامن شد

6 کشید بر در و دیوار بوستان خطی که گل ملول ازین بلبلان گلشن شد

7 مساز خنده دگر رنجه پا که جای تو نیست لب ملول «نظیری » که وقف شیون شد

عکس نوشته
کامنت
comment