1 چون که نالنده بدو گستاخ شد تن درستی آمد و در واخ شد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 به سرای سپنج مهمان را دل نهادن همیشگی نه رواست
2 زیر خاک اندرونت باید خفت گر چه اکنونت خواب بر دیباست
1 نیز ابا نیکوان نمایدت جنگ فند لشکر فریادنی، خواستهنی سودمند
2 قند جداکن از وی، دور شو از زهر دند هر چه به آخر بهست جان ترا آن پسند
1 ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار
2 امروز به اقبال تو، ای میر خراسان هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به