1 چون سپرم نه میان بزم به نوروز در مه بهمن بتاز و جان عدو سوز
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دل خسته و بستهٔ مسلسل موییست خون گشته و کشتهٔ بت هندوییست
2 سودی ندهد نصیحتت، ای واعظ ای خانه خراب طرفه یک پهلوییست
1 با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا
2 باشد گه وصال ببینند روی دوست تو نیز در میانهٔ ایشان ببینیا
1 از چه توبه نکند خواجه؟ که هر کجا که بود قدحی می بخورد راست کند زود هراش
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به