- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون گوش بر فسانه ام آن پر بهانه ماند رخ تافت از من و سخنم در میانه ماند
2 در خاک ره چو عرصه ی شطرنج شد تنم از بسکه بروی از سم اسبت نشانه ماند
3 حرفیست از جفای تو ای ترک تندخو هر جا خطی که بر تنم از تازیانه ماند
4 جان رفت و دیده بهر تماشای روی او گردید آب حسرت و در چشمخانه ماند
5 سازد هنوز عشق توام گرمتر ز دل داغی که از ملامت اهل زمانه ماند
6 از خواب برنخاست فغانی سرت مگر در کلبه جرعه یی ز شراب شبانه ماند