چون غبارم جلوه بیباکی از جا برده است
1
چون غبارم جلوه بیباکی از جا برده است
خاکساری بین که کارم را چه بالا برده است
2
نیست در دستم عنان اختیاری همچو موج
گریه ام گاهی به صحرا گه به دریا برده است
3
هرزه گردی کی غبار از خاطر ما می برد
عشق با رندان دل ما را به صحرا برده است