-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون خونم از دو دیده گریان روان شود مژگان ز اشک شاخ گل ارغوان شود
2 روشن کند چراغ رخش نور آفتاب روشن چو شمع محفل روحانیان شود
3 سربرنگیرم از ره کنعان به راه تو تا خاک من غبار ره کاروان شود
4 مردیم با وجود که یک جو نداشت مهر فریاد از آن زمان که به ما مهربان شود
5 از بس که گفتم و نشنیدم جواب از او نزدیک شد دمی که زبان استخوان شود
6 بر وصل نارسیده مرا شرم آب کرد قصاب چیست چاره چو آتش عیان شود