1 چون بگشائی بخنده آن چشمۀ نوش شکر بفغان آید و پروین بخروش
2 وز چشم بدش در آن دو زلفین بپوش کو غارت کرد کلبۀ مشک فروش
1 بهیچ در نروی تا در آن نیابی سود بهیچکس نروی تا در آن نبینی رنگ
1 بر آتش هجر عمری ار بنشینم خاک در تو همی بدل بگزینم
2 از باد همه نسیم زلفت بویم در آب همه خیال رویت بینم
1 ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ