چون یوسف من گر به نکوئی از سحاب اصفهانی غزل 49

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

چون یوسف من گر به نکوئی پسری داشت

1 چون یوسف من گر به نکوئی پسری داشت یعقوب ز حال دل زارم خبری داشت

2 ای دل ز چه رو منتظر صبح وصالی کی بود که از پی شب هجران سحری داشت؟

3 یا رب بچه جرم از نظر انداخته ما را؟ آن شاه که بر حال گدایان نظری داشت

4 میبرد اگر سنگدلی دل ز کف او آن سنگدل از حال دل من خبری داشت

5 از دام تواش خواهش پرواز نمی بود آن روز که مرغ دل من بال و پری داشت

6 ره جانب مقصد به ره عشق کجا برد هر کس چو دل گمره من راهبری داشت

7 سنگین دل و بی رحم (سحاب) اینهمه کی بود گر آه دل من به دل او اثری داشت

عکس نوشته
کامنت
comment