1 چون جمالش صد هزاران روی داشت بود در هر ذره دیداری دگر
2 لاجرم هر ذره را بنمود باز از جمال خویش رخساری دگر
3 خود یک است اصل عدد از بهر آنک تا بود هر دم گرفتاری دگر
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد
1 غرق آب و آب را جوئیم ما آبروی ما ز ما جوئیم ما
2 صورت و معنی و جام می مدام آنچه جوئیم از خدا جوئیم ما
1 ای آب حباب آب دریاب سرچشمهٔ این سراب دریاب
2 جامی و شراب و جسم و جانی این جام پر از شراب دریاب