- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون در چمن چمان شد، آن شوخ سرو قامت در هر قدم به پا کرد هنگامه ی قیامت
2 از آب و رنگ رخسار، بر آبروی گلزار بازار سرو به شکست، قدّش زاستقامت
3 تو خون خلقی نوشی ای شیخ و ما می ناب انصاف ده از این دو، شاید که را ملامت
4 در خاکدان گیتی، بی عشق هر که سر کرد خواهد به خاک رفتن، با حسرت و ندامت
5 فانی است هر چه بینی در این سرای خاکی جز نام نیک عشاق که او راست استدامت
6 به شکست ساغر دل، لعل لبت به فرما کز بوسه ای برآید، از عهده ی غرامت
7 ای محرمان حضرت، با پادشه بگوئید تیمار خستگان است، سرمایه ی سلامت
8 منعم اگر نپرسد، از حال بینوایان پرسند و باز ماند، در عرصه ی قیامت
9 در ری شده است ما را، بی دوست کار مشکل نی مانده پای رفتن نی طاقت اقامت
10 مهر علی است جنت، قهر علی است دوزخ حُب علی است میزان در عرصه ی قیامت
11 از پا «محیط» افتاد، از دست برد ایام دست بگیر زالطاف، ای منبع کرامت