چون نیست زِ هرچه هست جُز باد به دست، از خیام نیشابوری

خیام نیشابوری

خیام نیشابوری

خیام نیشابوری

چون نیست زِ هرچه هست جُز باد به دست،

1 چون نیست زِ هرچه هست جُز باد به دست، چون هست زِ هرچه هست نُقصان و شکست،

2 انگار که هست، هرچه در عالَم نیست، پندار که نیست، هرچه در عالَم هست.

عکس نوشته