- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون جرم گنه وفاست ما را هر نوع کشد سزاست ما را
2 از خنجر خویش خون ما ریخت زین بیش چه خونبهاست ما را
3 هر وقت که با رقیب بنشست در محفل خویش خواست ما را
4 یکبار به بزم خویش ننشاند نوعی که سزای ماست ما را
5 چندانکه چو بدر حسنش افزود مانند هلال کاست ما را
6 از ما شده مدعی گریزان داند که چه مدعاست ما را
7 دارد سر قتل ما و در سر غافل که همین هواست ما را
8 در عشق (سحاب) هر که از خویش بیگانه شد آشناست ما را