چون شکوه از جفای تو بنیاد میکنم
1
چون شکوه از جفای تو بنیاد میکنم
از گریه چاره دل ناشاد میکنم
2
راهی چو در دل تو ندارم ازین چه سود
کز ناله رخنه در دل فولاد میکنم
3
از دیدهام سرشک چو هوشم ز سر رود
هرگاه چشم مست ترا یاد میکنم
4
تا باشم از شمار ستمدیدگان طبیب
دل را نشان ناوک صیاد میکنم