1 چون من سر تو دارم سامانم از که باشد؟ دردم تو میفرستی، درمانم از که باشد؟
2 گفتی: برو ز پیشم، خود میروم، ولیکن زین غصه گر بمیرم تاوانم از که باشد؟
3 چون در فراق خویشم زار و ضعیف کردی گر بار غم کشیدن نتوانم، از که باشد؟
4 دردم همی فرستی هر ساعت از برخود باز آر به درد دوری درمانم، از که باشد؟
5 چون بوسهای به زاری هرگز نمیدهی تو گر بعد ازین به زورت بستانم، از که باشد؟
6 دوشم به طنز گفتی: کز کیست این فغانت؟ زخم تو میخورم من، افغانم از که باشد؟
7 جوری که میپسندی بر اوحدی نهانی گر در میان مردم برخوانم، از که باشد؟