1 چون موی شدم ز رشک پیراهن تو وز رشک گریبان تو و دامن تو
2 کاین بوسه همی دهد قدمهای ترا وآنرا شب و روز دست در گردن تو
1 ای به بر کرده بی وفایی را منقطع کرده آشنایی را
2 بر ما امشبی قناعت کن بنما خلق انبیایی را
1 عاشق و یار یار باید بود در همه کار یار باید بود
2 گر همه راحت و طرب طلبی رنج بردار یار باید بود
1 نور رخ تو قمر ندارد شیرینی تو شکر ندارد
2 خوش باد عشق خوبرویی کز خوبی او خبر ندارد