- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون صبح دارم از چمنی رنگ جستهای گرد شکستهای به هوا نقش بستهای
2 گل کردهای ز مصرع برجستهٔ نفس یک سکته در دماغ تامل نشستهای
3 خون میخورم ز درد دل و دم نمیزنم ترسم بنالد آبله در پا شکستهای
4 چون من ندارد آینه دار بساط رنگ شیرازهٔ مژه به تحیر گسستهای
5 نیگرد محملیست درین دشت و نی جرس میبالد از هوس دل بیداد خستهای
6 گردون چه جامها که به گردش نداشتهست بر دستگاه شیشهٔ گردن شکستهای
7 آشفتگی به هیات ما میخورد قسم کم بسته روزگار به این رنگ دستهای
8 صیاد پرفشانی اوقات فرصتم نخجیرهاست هر نفس از خویش رستهای
9 بیدل نمیتوان همه دم زیر آسمان سرکوفتن به هاون گم کرده دستهای