- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون به قاصد بسپرم پیغام را رشک نگذارد که گویم نام را
2 گشته در تاریکی روزم پنهان کو چراغی تا بجویم شام را
3 آن میم باید که چون ریزم به جام زور می در گردش آرد جام را
4 بی گناهم پیر دیر از من مرنج من به مستی بسته ام احرام را
5 از دل تست آنچه بر من می رود می شناسم سختی ایام را
6 تا نیفتد هر که تن پرور بود خوش بود گر دانه نبود دام را
7 بس که ایمانم به غیبست استوار از دهان دوست خواهم کام را
8 ما کجا، او کو، چه سودا در سرست ذره های آفتاب آشام را
9 زحمت عامست دائم خاص را عشرتی خاص است هر دم عام را
10 دلستان در خشم و غالب بوسه جوی شوق نشناسد همی هنگام را