بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

بیدل دهلوی
بیدل دهلوی

چون شمع روزگاری با شعله از بیدل دهلوی غزل 2062

غزل 2062 ام از 2828 غزلیات

چون شمع روزگاری با شعله سازکردم

1 چون شمع روزگاری با شعله سازکردم تا در طلسم هستی سیر گداز کردم

2 قانع به یأس گشتم از مشق‌ کج ‌کلاهی یعنی شکست دل را ابروی ناز کردم

3 صبح جنون نزارم شوقی به هیچ شادم گردی به باد دادم افشای راز کردم

4 رقص سپند یارب زین بیشتر چه دارد دل بر در تپش زد من ناله سازکردم

5 ممنون سعی خویشم ‌کز عجز نارسایی کار نکردهٔ دی امروز باز کردم

6 رفع غبار هستی چشمی بهم زدن داشت من از فسانه شب را بر خود دراز کردم

7 در دشت بی‌نشانی شبنم نشان صبحست عشقت ز من اثر خواست اشکی نیاز کردم

8 اسباب بی‌نیازی در رهن ترک دنیاست کسبی دگر چه لازم گر احتراز کردم

9 مینای من زعبرت درسنگ خون شد آخر تا می به خاطر آمد یاد گداز کردم

10 جز یک تپش سپندم چیزی نداشت بیدل آتش زدم به هستی کاین عقده باز کردم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر چون شمع روزگاری با شعله سازکردم

شاعر شعر چون شمع روزگاری با شعله سازکردم چه کسی است ؟

شاعر شعر چون شمع روزگاری با شعله سازکردم بیدل دهلوی می باشد.

شعر چون شمع روزگاری با شعله سازکردم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر چون شمع روزگاری با شعله سازکردم چیست ؟

قالب شعر چون شمع روزگاری با شعله سازکردم غزل است

مضمون اصلی شعر چون شمع روزگاری با شعله سازکردم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر