1 چون دلم دیوانه عاقل نمایی برنخاست همچو اشکم عقده مشکل گشایی برنخاست
2 زنگ شرکت برنتابد باطن روشندلان تا سکندر خاک شد آیینه رایی برنخاست
3 برق تازیهای عمر است اینکه در راه طلب رهروان را چون نگه آواز پایی برنخاست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
2 مست هوا میکده سایه گلیم داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما
1 روشنگر چشم و دل ما کن شب ما را صیقل نزند تیره دلی مطلب ما را
2 دل شکر تو را از قلم شکوه نویسد باور نکند ساده دلی یا رب ما را
1 داد تاراج مزن صبر نینباشته را خجل از عشق مکن طاقت پنداشته را
2 چه دلی داده به دهقانی من ابرکرم خرمنی ساخته ام دانه ناکاشته را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **