1 چون دلم دیوانه عاقل نمایی برنخاست همچو اشکم عقده مشکل گشایی برنخاست
2 زنگ شرکت برنتابد باطن روشندلان تا سکندر خاک شد آیینه رایی برنخاست
3 برق تازیهای عمر است اینکه در راه طلب رهروان را چون نگه آواز پایی برنخاست
1 زاهد از سبحه رشته ای دارد فکر صید فرشته ای دارد
2 گر چه گل نور چشم گلزار است لاله حسن برشته ای دارد
1 چه غم دارد دل از اندیشه ما نظر از سنگ دارد شیشه ما
2 چه شد گر بیستون الماس باشد بود لخت دل ما تیشه ما
1 شد شیشه خانه باغ دل از جان سخت ما جز سنگ فتنه یار نیارد درخت ما
2 بیگانه الفتیم چه دنیا چه آخرت در خانه وجود و عدم نیست رخت ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به