- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون گرم گریه کردم چشم گهرفشان را انداختم به ساحل چون موج آسمان را
2 ترسم زننگ ننهد دیگر بر آستان پا ورنه به بوسه زحمت میدادم آستان را
3 تا زودتر بسوزی ای برق آه او را چون عندلیب از خس میسازم آشیان را
4 گر بودی از سگانش امید التفاتی کی بود تاب بودن در سینه استخوان را
5 جان را نبود قوت کز سینه تا لب آید از چاک سینه صد در بررخ گشوده جان را