1 چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش چون دوات از گفتههای خویشتن پر لوش باد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 شبی گیسو فروهشته به دامن پلاسین معجر و قیرینه گرزن
2 بکردار زنی زنگی که هرشب بزاید کودکی بلغاری آن زن
1 نوبهار از خوید و گلآراست گیتی رنگ رنگ ارغوانی گشت خاک و پرنیانی گشت سنگ
2 گل شکفت و لاله بنمود از نقاب سرخ روی آن ز عنبر برد بوی و این ز گوهر برد رنگ
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **