1 چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش چون دوات از گفتههای خویشتن پر لوش باد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نوروز درآمد ای منوچهری با لالهٔ لعل و با گل خمری
2 مرغان زبان گرفته را یکسر بگشاده زبان رومی و عبری
1 این قصر خجسته که بنا کردهای امسال با غرفهٔ فردوس به فردوس قرینست
2 همچون حرمش طالع سعدست و مبارک همچون ارمش نقش مهنا و گزینست
1 ای با عدوی ما گذرنده ز کوی ما ای ماهروی شرم نداری ز روی ما؟
2 نامم نهاده بودی بدخوی جنگجوی با هر کسی همی گله کردی ز خوی ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به