1 بکرده راست با مزمار شهرود بکرده راست با بربط ربابا
1 چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش چون دوات از گفتههای خویشتن پر لوش باد
1 هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش در سخا گر قطرهای باشد چو صد دریا شود
2 آن نمیبینی که در باغ و چمن از خارها در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود
1 آهو با شیر کی تواند کوشید جوجگک با باز کی تواند پرید
1 زده به بزم تو رامشگران به دولت تو گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس
1 درع بش، آتش جبین، گنبد سرین و آتش کتف مشک دم، عنبر خوی و شمشاد موی و سر و یال
1 گر ندانی ز زاغور بلبل بنگرش گاه نغمه و غلغل
1 آرغده بر ثنای تو جان منست از آنک پروردهٔ مکارم اخلاق تو منم
1 چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
1 مهرهٔ ناچخ بکوبد مهرههای گردنان نشتر ناوک بکاود عرقهای سهمگین