1 چون دید مرا مایل زلف و خط و خال افکند نظر سوی من آن طرفه غزال
2 جمعیت حال داشتم چشم رسید دیوانه شدم مرا پریشان شد حال
1 سویم شب هجران گذری نیست کسی را بر صورت حالم نظری نیست کسی را
2 کس نیست که از تو خبری سوی من آرد مردم ازین غم خبری نیست کسی را
1 عشق مضمون خط لوح جبین است مرا سرنوشت از قلم صنع همین است مرا
2 روی بر راه سگ کوی تو سودن صد ره بهتر از سلطنت روی زمین است مرا
1 غمت در سینه ام جا کرد چون بیرون شود یارب و گر ماند چنین حال دل من چون شود یارب
2 نمی خواهد شبی گیرم قراری بر سر کویش بلای بی قراری روزی گردون شود یارب