- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم چون لاله نظریافته بخت سیاهم
2 هر عقده که پیش آوردم عشق، دلیل است چون اشک برد آبله پای، به راهم
3 شادم که شب هجر تو چون شمع ز مقراض نگسسته ز برهم زدن دیده، نگاهم
4 چون صبح دوم، با همه کس صاف ضمیرم هرگز نشود آینهای تیره ز آهم
5 از رشک به دل سنگ زند خانه کعبه تا خانه سیه کرده آن چشم سیاهم
6 از دوستی شعله نگریم، که مبادا چون هیزم تر بگذرد آتش ز گیاهم
7 محرومیام از وصل تو، کس چون تو نداند بر تشنگی بادیه، خضرست گواهم
8 در چشم من از ضعف نماید ظلماتی بر فرق اگر سایه کند یک پر کاهم
9 انداخت به رشکم چو فراقش به سر آمد افکند به زندان چو برآورد ز چاهم
10 از گریه قدسی به مرادی نرسیدم آبم نکند تازه، ندانم چه گیاهم