- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون بگذری دلم به تپیدن در اوفتد دستم ز غم به جامه دریدن در اوفتد
2 گر پرتوی ز روی تو افتد بر آسمان ماهش چو مشتری به خریدن در اوفتد
3 ور قامتت به باغ درآید، ز شرم او حالی به قد سرو خمیدن در اوفتد
4 پرواز مرغ جان نبود جز به کوی تو روزی که اتفاق پریدن در اوفتد
5 جان کمترین نثار تو باشد ز دست ما آن ساعتی که فرصت دیدن در اوفتد
6 دانم که: بر حکایت من رحمت آوری وقتی گرت مجال شنیدن در اوفتد
7 خلوت نشین خیال تو گر در دل آورد چون اوحدی به کوچه دویدن در اوفتد