- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد ذوق خاکساری اول هوس مرا بیرون کشید جذبه دام از قفس مرا
2 ساقی ز ابر شیشه خرابم بهار کو تا جام می شود ثمر پیشرس مرا
3 پرواز می کنم که گرفتار گشته ام بال گشاده است شکار قفس مرا
4 عمری به خون تپیدم و کس باخبر نشد از بسکه سوخت در تپش دل نفس مرا
5 بیجا اسیر رنجه شدی در سفارشم کی عشق می گذاشت به امید کس مرا
6 گر نمی داشت غمش تنگ در آغوش مرا زود می داد به طوفان جنون جوش مرا
7 گر دراین باغ ادب را ثمری خواهد بود می رساند به نوایی لب خاموش مرا
8 گاه مستم ز می حیرت و گه مخمورم در نظر می کند از بسکه فراموش مرا
9 آب و رنگ چمنش سایه پرواز من است حیف نشناخته آن سرو قباپوش مرا
10 از خیال نگهت باغ و بهاری شده ام برده هر لحظه به رنگ دگر از هوش مرا
11 سخن عشقم و افسانه دردم نام است جای رحم است برآن کس که کند گوش مرا
12 می شوم آب که آرم به زبان نامش اسیر داده تعلیم حیا آن لب خاموش مرا