جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

بی از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 524

غزل 524 ام از 6329 غزلیات

بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد

1 بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد خورشید جان عاشقان در خلوت الله شد

2 روزیست اندر شب نهان ترکی میان هندوان شب ترک تازی‌ها بکن کان ترک در خرگاه شد

3 گر بو بری زین روشنی آتش به خواب اندرزنی کز شب روی و بندگی زهره حریف ماه شد

4 ما شب گریزان و دوان و اندر پی ما زنگیان زیرا که ما بردیم زر تا پاسبان آگاه شد

5 ما شب روی آموخته صد پاسبان را سوخته رخ‌ها چو شمع افروخته کان بیذق ما شاه شد

6 ای شاد آن فرخ رخی کو رخ بدان رخ آورد ای کر و فر آن دلی کو سوی آن دلخواه شد

7 آن کیست اندر راه دل کو را نباشد آه دل کار آن کسی دارد که او غرقابه آن آه شد

8 چون غرق دریا می‌شود دریاش بر سر می‌نهد چون یوسف چاهی که او از چاه سوی جاه شد

9 گویند اصل آدمی خاکست و خاکی می‌شود کی خاک گردد آن کسی کو خاک این درگاه شد

10 یک سان نماید کشت‌ها تا وقت خرمن دررسد نیمیش مغز نغز شد وان نیم دیگر کاه شد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد

شاعر شعر بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد چه کسی است ؟

شاعر شعر بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد چیست ؟

قالب شعر بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد غزل است

مضمون اصلی شعر بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر