- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با دشمنان ما شد هم خانه آشنایی کرد از فراق ما را دیوانه آشنایی
2 روزی هزار نوبت از شمع عارض خود ما را بسوخت همچون پروانه آشنایی
3 از زلف و خال مشکین پیوسته بر رخ و لب هم دام عشق دارد هم دانه آشنایی
4 ترس خدا ندارد در سینه شهر سوزی مویی وفا ندارد در شانه آشنایی
5 آن روز کاشنا شد با من به دلنوازی گفتم که: زود گردد بیگانه آشنایی
6 پیمانهٔپر از می در ده، مگر که با ما پیمان کند چو بیند پیمانه، آشنایی
7 ای اوحدی، چه حاجت چندین سخن؟ که حرفی بس، گر چنانکه باشد در خانه آشنایی