بزن از ادیب الممالک فراهانی دیوان اشعار 3

ادیب الممالک فراهانی

آثار ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

بزن ای دلبر هر هفت کرده

1 بزن ای دلبر هر هفت کرده نوای دوستی را هفت مرده

2 مفاعلین مفاعلین مفاعیل هزج آغاز کن در هفت پرده

3 سروده و ستروع آهنگ است پرده دلیر و چابک و جنگی نبرده

4 بط صهبا و میر باده نوشان دگر نوباوه بطیخ سرده

5 قسم سوگند و قول و شرط دمدار کتاب بیع و پیراهن نورده

6 سرای بی روانان دخم و دخمه چو کاهو کب بود تابوت مرده

7 مر آن، جذوار را با کاکنج گوی مه و پروین، نگار پشت پرده

8 قباله بیت و مزد آسیابان بود در پارسی این هر دو ترده

9 کنیزک داده باشد عبد بنده اسیری را که بفروشند برده

10 بود کاغاله و کاژیره قرطم چو خبه خاکشی زردچوبه هرده

11 شش انداز اوستاد نردبازان بت آراسته، هر هفت کرده

12 بود روشن سپهر از هفت خاتون شود بینا دو چشم از هفت پرده

13 کمیت اسب کهر اشقرع کرنگ است مجنس اکدش و ویژه است جرده

14 بود آلا و شعله اخگر آذر و رزم آتش خدوک و جمره خرده

15 تنک نان و غیار قوم موسی نگاه و بالش و مجموع گرده

16 مرخشه نحس و فرخنده مبارک چو پیشانی چکاد و چهره چرده

17 بود گرد دهان پتفوز و بدپوز کفل باشد سرین و کلیه گرده

18 چو ویلان طفره و ویلانج حلوا فلاته میده حلوا رهشه ارده

19 درسته عفو و کین توزی زلیفن و جرگر، مفتی و چابک شکرده

20 بود فرتور عکس و طبع دان چاپ غراره مضمضه ارابه غرده

21 ترقی روز به ضدش فرارون چو پرمر انتظار و درد درده

22 ضروری وایه و دربای و وایست جمد یخ منجمد باشد فسرده

عکس نوشته
کامنت
comment