پرتو حسن تو هرجا شد نقاب از بیدل دهلوی غزل 365

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

پرتو حسن تو هرجا شد نقاب افکن در آب

1 پرتو حسن تو هرجا شد نقاب افکن در آب گشت از هر موج ‌شمع حسرتی روشن درآب

2 صاف‌دل را شرم تعلیم خموشی می‌کند ناید ازموج گهر جز لب به هم بستن درآب

3 در محیط‌عمرجان را رهزنی جزجسم نیست غرقه را پیراهن خود بس بود دشمن در آب

4 محرمان وصل در خشکی نفس دزدیده‌اند خار ماهی را نباشد سبز گردیدن در آب

5 صد تپش دربار دارد خجلت وضع غرور موج نبض بیقرار است از رگ گردن در آب

6 صحبت رو آشنایان سر به سر آلودگی‌ست آینه از عکس مردم می‌کشد دامن درآب

7 تا توان در شعله‌کردن ریشهٔ دود سپند چون ‌حباب از تخم ‌ما سهل است بالیدن در آب

8 انفعال خودنمایی از سبک‌مغزان مخواه هر خس و خاشاک نتواند فرو رفتن در آب

9 بوالهوس در مجلس می می‌شود طاووس مست رنگهای مختلف می‌جوشد ز روغن در آب

10 خصم سرکش را فنا ساز از ملایم‌طینتی آتش سوزان ندارد چاره جز مردن در آب

11 طبع روشن نیست بی‌وحشت ز اوضاع سپهر صورت دام است بیدل عکس پرویزن درآب

عکس نوشته
کامنت
comment