1 شود ز نرمی بسیار، خصم سرکش تند زبان شعله دراز از تنزل شمع است
1 چون کند سویم نظر، چشم از کجا خواب از کجا چون دهد تاب کمر، دل از کجا؟ تاب از کجا؟
2 ظالمان را باغ زینت خرم است از خون خلق ورنه این گلهای خنجر، میخورد آب از کجا؟
1 دوست می سازد تواضع دشمن دیرینه را خاکساری میکند جاروب گرد کینه را
2 نشکنی تا خویش را، از دوست کی یابی نشان؟ هست پیچیدن کلید قفل این گنجینه را
1 اگر در خواب بینم لنگر آن کوه تمکین را تهی ز آتش کند خواب گرانم سنگ بالین را
2 مصور می نماید خال و خطش خانه زین را مرصع می کند لعل لب او، جام زرین را