-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیده باشی ز کودکان صغیر شود این یک وزیر و آن یک سفیر
2 حکمرانی شاه بر اورنگ هست تخمین ساعتیش درنگ
3 از چه آن سلطنت مجازی شد نام آن پادشاه بازی شد
4 زانکه نسبت بعمر آن کودک فی المثل آنزمان بود صد یک
5 پس بر این کن قیاس سالی صد سلطنت را ز مدت بیحد
6 کایدت بیش از نعیم جحیم بر سر آن نمای این تقسیم
7 لیک عمر ابد که در پیش است هرچه گوئیش بیش از آن بیش است
8 گر کنی عمر صد هزار ای عام بشماری زیاد تیش مدام
9 روز و شب کوشی و همه مه و سال خود شمارش تصوریست محال
10 عمرت ای خواجه هست چند ایام و آنچه داری بپیش بی انجام
11 بی نهایت چه و نهایت دار گرچه او هست صد هزار هزار
12 زانچه پیش است نیست عشر عشیر عمر دنیا ز خواب کمتر گیر
13 پس چو بیحد بقبر باید خفت نتوان شاه بازیش هم گفت
14 در جهان هرچه خیر و شر بینی همه چون باد درگذر بینی