- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شود در گلشنم دل چاک و در مجلس جگر خون هم فغان از اختر بد حال و از بخت دگرگون هم
2 نبودم من که می زد عشق در آب و گلم آتش وگر باور نداری در همان کارست اکنون هم
3 نیازی باید و سوزی که رحم آرد دل افروزی وگر اینها نباشد در نگیرد سحر و افسون هم
4 باندک عشوه جان می داد مجنون من چرا باشم که چندین شیوه دارد نوخط من طبع موزون هم
5 دلم می سوزد و کام دلم صورت نمی بندد درونم داغ شد صد بار ازین معنی و بیرون هم
6 حلالش باد این عشرت که روز از روز افزونست صفای نرگس مخمور و آب لعل میگون هم
7 فغانی عشق بیدردسر و بی غصه ممکن نیست همین فریاد می زد سالها فرهاد و مجنون هم