- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با دوست باش گر همه آفاق دشمنند کاو مرهم است اگر دگران نیش میزنند
2 ای صورتی که پیش تو خوبان روزگار همچون طلسم پای خجالت به دامنند
3 یک بامداد اگر بخرامی به بوستان بینی که سرو را ز لب جوی برکنند
4 تلخ است پیش طایفهای جور خوبروی از معتقد شنو که شکر میپراکنند
5 ای متقی گر اهل دلی دیدهها بدوز کاینان به دل ربودن مردم معینند
6 یا پردهای به چشم تأمل فروگذار یا دل بنه که پرده ز کارت برافکنند
7 جانم دریغ نیست ولیکن دل ضعیف صندوق سر توست نخواهم که بشکنند
8 حسن تو نادر است در این عهد و شعر من من چشم بر تو و همگان گوش بر منند
9 گویی جمال دوست که بیند چنان که اوست الا به راه دیده سعدی نظر کنند