- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شود صد سوز پنهان هر دم از داغ دلم روشن که داغ بود آیینهٔ گیتینمای من
2 روم در دشت و چون مجنون نهم سر در بیابانها اگر نه غیرت عشق تو هردم گیردم دامن
3 هوای آن گلم سوی گلستان میکشد ورنه من دیوانه را یکسان نماید گلشن و گلخن
4 نهالی کز سرشک آتشینم پرورش یابد برآرد آخر آتش چون درخت وادی ایمن
5 چراغ و شمع او در بزم عیش یار روشن شد من تنها نشین را خانه از مهتاب شد روشن
6 فغانی از کجا و جرعهٔ وصلش همینش بس که در هجرش خورد خونابه تا جانش بود در تن