-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسکه شدحیرتپرست جلوهاتگلزارها گل زبرگ خویش دارد پشت بر دیوارها
2 دل ز دام حلقهٔ زلفت چه سان آید برون مهره را نتوانگرفتن از دهان مارها
3 از نوای حسرت دیدار هم غافل مباش ناله دارد بیتو مژگانم چو موسیقارها
4 دستگاه شوخی دردند دلهای دو نیم نیست بال ناله جز واکردن منقارها
5 گوشهگیران غافل از نیرنگ امکان نیستند میخورد برگوش یکسر معنی اسرارها
6 باعث آه حزین ما همان از عشق پرس درد میفهمد زبان نبض این بیمارها
7 بالو پر برهمزدن بیشوخی پرواز نیست بیتکلف نغمهخیزست اضطراب تارها
8 ختم کردار زبانها بیسخن گردیدن است خامشی چون شمعدارد مهراین طومارها
9 در بیابانی که ما فکر اقامت کردهایم میرود بر باد مانند صدا کهسارها
10 نسخهٔ نیرنگ هستی بهکهگرداند ورق کهنه شد ازآمد ورفت نفس تکرارها
11 مردهام اما ز آسایش همان بیبهرهام باکف خاکم هنوز آن طفل داردکارها
12 بسکه بیدل با نسیمکوی او خوکردهام میکشد طبعم چو زخماز بویگل آزارها