بساقی گفت در میخانه مستی از طبیب اصفهانی غزل 151

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

بساقی گفت در میخانه مستی

1 بساقی گفت در میخانه مستی بدستی ساغر و مینا بدستی

2 که عهد دوستی با ما نگارا چرا بستی و بی موجب شکستی

3 بپرس از ما که واپس ماندگانیم براحت ای که در منزل نشستی

4 عماری کش مرو چندان شتابان کنون چو محملش بر ناقه بستی

5 مگر آن دل شکن آمد که از دل بگوشم آمد آواز شکستی

6 بشارت باد خاصان حرم را که عزم تو به دارد بت پرستی

7 مگر با یار می خوردی که از شوق طبیب امشب نه هشیاری نه مستی

عکس نوشته
کامنت
comment