- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پای بلقاسم ز پای بلحکم بشناس نیک نیستی ایوب فرمان از دم کرمان مکن
2 تیغ شرع از تارک بدخواه دین داری دریغ شرط مردان این نباشد ای برادر آن مکن
3 عزم داری تا که خود بزغاله را بریان کنی پس چو ابراهیم رو فرزند را قربان مکن
4 این ترا معلوم گردد لیکن اکنون وقت نیست کیست هر کو گر تواند گفت این کن آن مکن
5 هر کجا مردی بد اکنون همچو تو تردامنند چند گویی مرد هستم یاد نامردان مکن
6 اهل را در کوی معنی همچو مردان دستگیر یار نااهلان مباش و یاد نا اهلان مکن
7 ناقد نقدی ولیکن نقد را آماده کن کم بضاعت تاجری تو قصد در عمان مکن
8 خواجه را این آیت اندر سمع کمتر میشود بشنو این آیت که کل من علیها فان مکن