بخرام بالله تا صبا بیخ از سعدی شیرازی غزل 238

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند

1 بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند برقع برافکن تا بهشت از حور زیور برکند

2 زان روی و خال دلستان برکش نقاب پرنیان تا پیش رویت آسمان آن خال اختر برکند

3 خلقی چو من بر روی تو آشفته همچون موی تو پای آن نهد در کوی تو کاول دل از سر برکند

4 زان عارض فرخنده خو نه رنگ دارد گل نه بو انگشت غیرت را بگو تا چشم عبهر برکند

5 ما خار غم در پای جان در کویت ای گلرخ روان وان گه که را پروای آن کز پای نشتر برکند

6 ماه است رویت یا ملک قند است لعلت یا نمک بنمای پیکر تا فلک مهر از دوپیکر برکند

7 باری به ناز و دلبری گر سوی صحرا بگذری واله شود کبک دری طاووس شهپر برکند

8 سعدی چو شد هندوی تو هل تا پرستد روی تو کاو خیمه زد پهلوی تو فردای محشر برکند

عکس نوشته
کامنت
comment