- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عیشم خوش از آن شعله افروخته باشد نقلم دل ریش و جگر سوخته باشد
2 از محنت لب بستنم آن کس شود آگه کز تیغ جفا چاک دلی دوخته باشد
3 در عرصه گلزار کند ناله ز تنگی مرغی که به کنج قفس آموخته باشد
4 نیکوییی ما در ره بازار خریدند عیبش به متاعیست که نفروخته باشد
5 محتاجی ما باعث آسایش ما شد غارت نخورد هرکه نیندوخته باشد
6 گرمی مفروشید که در مجمع ما نیست شمعی که نه از سوز خود افروخته باشد
7 از صدق نفس چند زنی لاف «نظیری » مشکت همه سرب و جگرسوخته باشد