گواه حال مستی بمکتب از بابافغانی شیرازی غزل 69

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

گواه حال مستی بمکتب چشم پر خوابت

1 گواه حال مستی بمکتب چشم پر خوابت فروغ مجلس می گشت نور طاق محرابت

2 چه شیرینیست در نازت که در هر کوچه شیرینی بدندان لب گزد هر دم ز شوق شکر نابت

3 چنان مستم که شمع از شخص و شخص از سایه نشناسم اگر ناگه دچار افتم شبی در گشت مهتابت

4 مدامت وقت خوش باد ای حدیثت نقل هر مجلس که روز از روز خوشتر می شود بادام و عنابت

5 شرابت در سر و معشوق در بر خواب در دیده خیالست اینکه می گویم که آید یاد احبابت

6 چه درگیرد به این یکمشت خون سودای من با تو که چون من مشتری بسیار دارد لعل سیرابت

7 فغانی عشق صید لاغر و فربه نمی داند به تیغ تیز گردن نه که خونریزست قصابت

عکس نوشته
کامنت
comment